نقد سریال ازازیل به همراه تحلیل وبررسی آن
ازازیل برای این فیلم اسم خوبی است؟
نقد نام فیلم و تیتراژ
در نقد سریال ازازیل و یا تحلیل یه سریال ترسناک مثل ازازیل قبل از هر چیزی به انتخاب خوب اسم و البته تیتراژ متناسب فیلم باید تبریک گفت.اسم فیلم بدون در نظر گرفتن هیچ چیزی خودش به تنهایی اسم ترسناکی هست خارج از اینکه حالا فلسفه انتخاب این اسم معیارهای دیگری هم هست اما خیلی نمیخوام روی اسم خوب فیلم و تیتراژ خوبش مانور بدم بیشتر مشکلات فیلم رو میخوام بررسی کنیم و البته نقاط قوت فیلم رو هم قطعا بهش خواهیم پرداخت.
نقد مشکلات ازازیل
مسائلی که از یک کارگردان کاربلد بعیده
در نقد و تحلیل فیلم ازازیل وقتی بعد از سالها به نقد یک فلیم ترسناک میپردازیم و با یه فیلم ترسناک ایرانی مواجه میشیم این همینجوریشم یک تنوع و تفاوت محسوب میشه ، چون ما خیلی کم در ایران با فیلمای ترسناک سر و کار داریم و این خودش یه نقطه قوت بزرگی برای فیلم محسوب میشه اما اصلا بحث سر این نیست،بحث ما اینه که کارگردانی که تصمیم میگیره یه حرکت متفاوت انجام بده چرا میاد از سوژه های تکراری کپی برداری میکنه؟
حسن فتحی قبلا هم فیلمای خوبی ساخته اما بعضی از کپی برداریاش خیلی مبتدیانه هست و این یکی از بزرگترین ضعفاشه
الگو گرفتن از یک ایده با کپی کردن مستقیم اون ایده خیلی فرق داره،مثلا الان از شروع اول فیلم همچنان وارد محیط مسخره تولد و درهمی و این چیزا میشیم،دیگه در حدی که هروقت میخوایم یه سریال ایرانی رو تماشا کنیم میتونیم حدس بزنیم که اولش قراره با تولد وجشن و دورهمی و بزن و بکوب و رقص شروع بشه،این تقلید اینقدر دیگه زیاد شده حتی کسی که میاد یه فیلم ترسناک که تولید کنه بازم همین تکنیک رو پیاده میکنه،حالا گیرم فیلمساز میخواد بهمون بگه خوشی های این خانواده کم کم قراره تبدیل به فاجعه بشه و اتفاقات ترسناکی بیافته اما با این حال بازم این متقاعدمون نمیکنه که همچنان با شروع فوق تکراری جشن و بزن وبکوب وارد دنیای فیلم بشیم که فیلمساز اینو زیرکانه باید مدیریت کنه و بدونه چشم مخاطب از دیدن این صحنه های تکراری خسته شده و حتی شروع حال خوبشون رو میتونه به نوع دیگری بهش بپردازه که این تکرار وتقلید صورت نگیره ومخاطب جذبش بشه.
من خودم از رابطه بین اون کارآگاه و کارگری که بهش گفت سایز پات چنده و این دیالوگهای بینشون بیشتر از اون همه بزن و بکوبای مسخره تکراری ابتدای فیلم خوشم اومد و تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.
این شروع تکراری که در تمام سریالای ایرانی داره اتفاق میافته دیگه آزار دهنده هست و این یکی از بزرگترین مشکلات این سریال هست که یه جاهایی به جای الهام گرفتن از یه ایده داره کاملا از اینور اونور کپی میکنه.
مشکل دوم سریال بازم کلیشه به شدت تکراری ارتباط بین کارآگاه و رئیس هست که همچنان رئیس پا فشاری میکنه این پرونده رو تو دنبال نکن و کارآگاه اصرار داره حتما خودش دنبال کنه،این کلیشه تکراری حتی اگه اولین بار تو یه فیلمی که فیلمساز میخواسته تاکید کنه برای کارآگاه چقدر این مساله حیاتی هست و چقدر وظیفه شناس هست جواب میداد الان دیگه واقعا جواب نمیده چون این دیگه اینقدر اتفاق افتاده که ذهن ناخودآگاه ما وقتی همچین صحنه ای میبینه انگار قبلا بارها این براش تکرار شده و توفیلمای مختلف دیده.
همچین کلیشه های کودکانه ای از کارگردان های مطرح بعیده و این نوع خطاها و کپی برداری های مبتدی شاید برای کسایی که تازه فیلمسازی رو شروع کردن یکم قابل چشم پوشی باشه اما برای کارگردانان مطرحی مثل حسن فتحی یکم واقعا جای خجالت داره.
نقد نقاط قوت سریال ازازیل
پیمان معادی و بابک حمیدیان
بازیگری مثل پیمان معادی که سخت پیش میاد ازش فیلم بد ببینیم خودش به تنهایی قوت قلبی برامون هست که فیلم تقریبا نمیتونه فیلم بدی باشه،چون انتخابای قبلی که از پیمان معادی دیدیم یه جورایی ثابت کرده که فیلم بد رو قبول نمیکنه و انتخابای حساسی تو نقشاش داره و بر اساس این پشتوانه ذهنی که ازش داریم تقریبا از نظر روانشناسی میشه گفت سریال قراره داستان خوبی ارائه بده و البته بابک حمیدیان که دیگه بازی هاش در نقشای کاملا متفاوت رو دیدیم و اینکه چقدر بازیگر توانمندی هست و مخصوصا تو همین سریال هم اینقدر نقشو درست بازی کرده و گریمش کاملا به این نقش میاد که اون جاهایی که مربوط به بابک حمیدیان هست خیلی مخاطب رو جذب خودش میکنه،بابک حمیدیان و پیمان معادی همینجوری تو هر فیلمی بازی نمیکنن،بازیگری هم نیستن مثلا سر دستمزد هر کاری رو قبول کنن چون دیگه تو فیلمای متعددی این ویژگی رو ازشون دیدیم که چقدر انتخاباشون حساس و دقیق هست.
منی که در ابتدای فیلم چیز بخصوصی از این سریال برای ارائه ندیدم ولی همچنان دلم قرصه که این بازیگران توانمند چیزی در سریال دیدن که توش بازی کردن واحتمال میدم در قسمت های آینده حتما اتفاقات جذابی قراره بیافته.
البته یه سری از ایده ها مثل همین که همسایه روبرویی با مامور میاد میگه بابک حمیدیان لخت جلوی پنجره وایمیسته ومیرقصه و عکس العمل پریناز ایزدیار که برخلاف کلیشه های تکراری که معمولا میان قشقرق به پا میکنن و قهر میکنن و اینا،اینجا خیلی ری اکشن های جالب و متفاوتی داریم میبینیم.
اون محیط نقاشی هم که بابک حمیدیان میگه حریم خصوصی من هست و نقاشیاشو نشون نمیده به نظرم مخصوصا تو یه سریال ایرانی ایده خوبی برای مرموز کردن و برانگیخته کردن حس مخاطب هست.یه سری ایده های قنشگی داخل سریال میبینیم یه جورایی بهمون کد میده که قراره با سریال خوب و جذابی مواجه بشیم ، البته امیدوارم همینجور بشه اما باز برای قضاوت خیلی زوده،یه چند قسمت دیگه هم منتشر بشه بهتر و دقیق تر میشه در موردش صحبت کرد.